𝑴𝒚 𝒆𝒗𝒆𝒓𝒚𝒕𝒉𝒊𝒏𝒈

نمونه هایی از آثار خاک خورده!

#13


بزرگ شدن طبیعتی پیچیده است...
مانند زخم خوردن است ، تنها شدن
درحال حاضر بسیار دلتنگ هیولای زیر تختم هستم.... او از تمام دوستان واقعی ام واقعی تر بود!
خاطرات کودکی هایم را خوب به یاد میاورم 
خاطراتی که نقش اول آن تو بودی...
آه هیولای من حال من اینجایم و تو دیگر نیستی؛شاید گوشه و کنار مغزت را گردگیری کردی  و من را از یاد برده ای 
کاش آن زمان ها با تو قول انگشتی میدادم که مرا در میان شیار های مغزم به یاد اوری 
تو در زیر تختم حبس شده بودی و تاریکی میطلبیدی و من به دنبال جرئه ای نور بودم...
من صدای تپش های قلبت را میشنیدم ولی هیچ کس حتی وجودت را باور نداشت 
ما باهم فرق داشتیم ولی تو حداقل مرا درک میکردی،طرد شدنم را درک میکردی،بی کسیم را درک میکردی،درک میکردی که هیچ کس مرا نمیخواهد و همه دوستانم فیکی بیش نیستند!
هیولای من!
کاش برگردی و با آغوشی باز پذیرایت باشم،بر تو بوسه بزنم و ازت معذرت بخواهم بابت تمام تنهایی هایت،ازت معذرت بخواهم بابت تمام ترس های بی دلیلم!و به تو بگویم:هیولای من،من متاسفم:)

-آنه/فاطی؛

منبع: پاتوق نویسنده های K.J

ارسال نظر آزاد است اما می‌توانید برای استفاده از امکانات و کسب تجربه وارد شوید
پاسخ به
لطفا دوباره تلاش کنید
نظر ثبت شد